مادیها نهرهایی هستند که از رودخانهٔ زاینده رود سرچشمه میگیرند و غرب اصفهان را به شرق آن میدوزند. این نهرها اوج خلاقیت ساکنین این منطقه برای رساندن آب رودخانه زاینده رود به دشت اصفهان برای مصارف کشاورزی و شهری بوده است و در واقع یکی از عوامل مهم توسعه شهر تاریخی اصفهان، وجود همین مادیها میباشد. مادیهایی که از رودخانهٔ زاینده رود سرچشمه میگرفتند. هنرمندان و معماران گذشته اصفهان به اهمیت رود و ریتمی که در شهر ایجاد میکند کاملا آگاهی داشتند و اصفهان شهری است پر از فضاها و مکثهای بصری. رود در شکلگیریِ ضرباهنگ شهرِ اصفهان بسیار دارای اهمیت است، رودی که مهمترین عنصر در طراحی و شکلگیری آن به شمار میآید.
![هیدرولوژی آب پل خواجو اصفهان](https://melalepersian.com/wp-content/uploads/2022/01/هیدرولوژی-آب-پل-خواجو-887x1024.webp)
نام اصفهان در زمان مادها «گابا» بوده است. در زبان اوستایی (در یشتها) و دیگر زبانها و گویش ایرانی به معنی زنده، زاینده، ژنده (زنده)، جاینده (گاینده) و مترادف با پاینده و جاوید در فارسی کنونی است. معنای واژهی «گابا» یعنی «آبِ زنده» نام «زایندهرود» را به ذهن متبادر میکند، همچنین، به نقش مهم رود در شکلگیری اصفهان اشاره میکند، رودی که همچون مُهری پُر مِهر بر پیشانی شهر میدرخشد و بر روانِ جمعی مردمان آن همواره روان است. هنرمندِ و معمار اصفهانی به سرچشمههای زیستی خود خواه و ناخواه توجه دارد و ادراک خود را بهسوی آثار هنری سوق میدهد و فضای هنری خود را با حركت نرمِ رود در نهرها، جویها و مادیها میسازد، رودی که تأثیر ديداری و حتی شنیداری و بساوایی دارد و ضرباهنگ آن همواره بر ذهن هنرمندان تاثیرگذار است.
زایندهرود نقش مهمی در زیست فردی و جمعی بسیاری از هنرمندان و معماران اصفهانی دارد و با توجه به ضرباهنگی که ایجاد میکند بر ادراک زیباییشناسیِ هنرمندان تاثیر میگذارد. رود و «ریتم» (Rhythm) (در تقابل با «تاکت» (Takt)) در وجوهی همچون «جریانداشتن» و «استمرارِ حرکت» مشترک هستند. صاحبنظرانی همچون لودویگ کلاگس (Ludwig Klages) (1872ـ1956) (اندیشمند فلسفهی حیات «Vitalism») با توجه به معانیای که ریتم بر خود حمل میکند نظرات خود را بسط میدهد. با توجه به نظر وی: تفاوتی میان «Rhythmus» و «Takt» یعنی ریتم ارگانیک و ماشینی وجود دارد، «تاکت تجلی خود را در حرکات مکثدار (Staccato) ساعتها، مترونومها و آونگها متجلی میکند و ریتم بهترین بیان خود را در پدیدهی جریان موّاج موجهای آب دریا و رود (lapping waves) ارائه میدهد».
از آنجایی که ریتم ریشه در آب و طبیعت دارد و آنچه انسانساز است ریشه در تاکت دارد، «پل»ها بهعنوان یکی از مهمترین عوامل پیوند میان این دو مفهوم شناخته میشوند. آبِ روان در تركيب با پل، بهعنوان فضایی انسانساخت، نزديکترين رابطهها را بين انسان شهرنشين و طبيعت پديد میآورد و به آفرينش مفهومی ابتدایی از فضای شهری، بهمثابهی جایی كه همگان میتوانند در آن حضور يابند كمك میكند و معرف مكانی متمايز میگردد.
![پل خواجو](https://melalepersian.com/wp-content/uploads/2022/01/پل-خواجو-1024x683.webp)
تقسیمبندی دهنههای پلها براساس تناسب معمارانه شکل میگیرد و از طریق اعمال مرزهای زمانی، جریان ریتم را کنترل میکند. پلهای سیوسهپل و خواجو بهعنوان دو اِلِمان مهم شهر اصفهان نقش مهمی در شناخت تاکت و ریتم دارند و تفاوت میان این دو مفهوم را بهخوبی آشکار میکنند، همچنین حرکت موّاج آب در امتدادِ «آرک»ها و «حرکت نیمدایره»ای دهنههای پل قرار میگیرد. دیدگاه هنری مردم ناشی از معماری، نقاشیها و مجموعه آثار هنری است که درفضاهای شهری اصفهان وجود دارد، برای نمونه وقتی از كنار ريتم ملايم سیوسه پل میگذريد شما را به يك مكث وا میدارد و نمیتوانيد با شتاب از کنار آن بگذريد و شما را وادار به يک ريتم ملايم می کنند.
شهروندان کلانشهرهایی که در تاکت غوطهور هستند و نمیتوانند بدن خود را با ریتم تنظیم کنند معمولاً دچار آسیبهای روانی و روانخستگی میشوند. شهر اصفهان به نسبت تهران تفاوتهایی دارد و آن جاریبودن رود و هماهنگی ریتم بدن شهروندان با ریتم شهر است. در تهران پایتخت ایران ریتم تندی وجود دارد که مجالی برای برای مکث و سکون نمی دهد اما در فضاها و مکث های بصری فراوان است.
زایندهرود نقش مهمی در ایجاد ریتم شهر اصفهان دارد و مادیهای اصفهان نقش مهمی در تکثیر زایندهرود در شهر دارند. سابقهی این مادیها به زمان مادها میرسد و توسط «شیخ بهایی» در دوران صفویه احیاء شده است. شیخ بهایی ( همه چیزدان، حکیم، علامه فقیه، عارف، منجم، ریاضیدان، شاعر، ادیب، مورخ و دانشمند ایرانی –قرن پانزده میلادی) یکی از مهمترین افرادی است که از نظر موضوعی با عنصر آب در پیوند است و در اصفهان معمولاً با دو شاخصه شناخته میشود: احیای طرح مادیهای اصفهان (به سیوسه مادی) و حمام؛ این دو شاخصه شیخ بهایی را به مهمترین شخصیت مرتبط با آب در اصفهان بدل کرده است.
رود مهمترین عامل ارگانیک در طراحی و شکلگیری شهر اصفهان است و همواره در شهرِ اصفهان، بناهای اصفهان و هنرمندان اصفهان جاری بوده است. آباندیشی یکی از وجوه زیست فردی و فرهنگی هنرمندان و معماران اصفهانی است. رود در همهی مقياسهای شهرسازی اصفهان اهمیت داشته و همچون عنصری حیاتبخش در کالبد شهر جاری بوده و بناهای معماری را به هم پیوند میزده است. رود ایدهی جاری هنرمندان اصفهان بوده است و شاید هست، رود در بناهای استاد علیاکبر (از معماران دوره صفوی در ایران است. مسجد شاه اصفهان یکی از مهمترین آثار ساختمانی اوست) و در شیخ بهایی معنا مییابد و رود در هنر هنرمندان همواره روان است.
شناخت و لمس این ضرباهنگ، در گرو قدم برداشتن بر سنگفرشهای پیادهروها است، یک پرسهزن (Flaneur)ِ حرفهای ضرباهنگ شهر را نهتنها میبیند بلکه میشنود و آن را تحلیل میکند. تحلیلکنندهی ضرباهنگ همانطور که به موسیقی گوش میدهد صدای سنگفرشها، خیابانها، ویترینها و پلها را میشنود و از لابهلای «تکرار»ها «تفاوت»ها را درمییابد. تکرار تفاوت را ایجاد میکند و تفاوت یک امر جدید و پیشبینینشدهای است که خودش را در دل امر تکرارشونده میگنجاند. تکرارِ منحنیها و ریتم مواج در اصفهان به تفاوتی اشاره میکنند که در آثار برخی از هنرمندان این شهر و معماران گذشته آن نمود مییابند.